عبور آبی
عبور آبی نامت
از پس این کوچه ی تاریک
قاصد نوری است
که شب های دلم را تا
طلوع سبز می داند
بیا ای رهگذار عشق
کنار سفره ی این دل
بنوش جامی ز جان او
..
فرود من
عبور تو
در این خاموش
خزان غم
می کشد آتشفشانم را
من کمی خسته
ز نابودی
سرود هستی عاشق
غزال من
کجا بودی ؟
که من اینک
دگر بالی ندارم تا
بلند آواز این
ماتمگه بیمار بگریزم
روزها می نشستم در
مسیر باد
که شاید اوج را بینم
ولی اینک به هرم تو
در این آبادی ِ ویران
بدون بال
شدم بالاتر از افلاک ...
غزال من
کجا بودی ؟
م . تمیم
13 / 6 / 1387
ساعت : 23 : 15
+ نوشته شده در سه شنبه دوازدهم شهریور ۱۳۸۷ ساعت 15:25 توسط م . تمیم
|