اینکه مفلوکیم...
اینکه همیشه امروز مصادف میشود با...
اینکه همیشه
در خیابان
مصادف میشوم با...
یعنی که دیوار- یعنی که حتی
یک کوچة خالی هم پیدا نمیشود
برای دست به دست کردن
تمام فلاکت
این روزهایمان.
اینکه تو اینجایی
و حتی اینکه خالی میکنی
بارهای سیگار را از دوش،
و اینکه
دوباره پُرش میکنم با دست،
یعنی که ما آزردهایم پسر
یعنی که یک صفحه هم کافیست
تا رنج ما را
از نبودن یک کوچة خالی
غثیان کند.
م.الف
16/11/1390
ساعت: 00:50 بامداد