تو کجایی سهراب ؟
تو کجایی سهراب ؟
خانمانم ابریست
کولبارم حسرت
لحظه هایم سنگیست
..
تو به من آموختی
روشنی ، من ، گل ، آب
با تو بیدارم من
بی تو هر دم من خواب
..
آن زمان که هستی
غفلت حوّا شد
تو مرا گفتی که
می توان زیبا شد
..
تو که قد قامت را
در طبیعت دیدی
راز هستی بخش را
از درخت می چیدی
..
تو که با یک امید
نگران می خواندی
"قایقی باید ساخت"
پشت دریا ماندی
..
من ِ ننگین اما
با هزاران امید
برده ی ساحل ها
لحظه هایم خشکید
..
تو کجایی سهراب ؟
آسمان آبی نیست
هر کجایم ، باشم
کار من ، دانی چیست ؟
م. تمیم 15 / 3 / 1388
ساعت : 25 : 17
+ نوشته شده در جمعه پانزدهم خرداد ۱۳۸۸ ساعت 17:28 توسط م . تمیم
|