غزال ِ غزل های من
اشک هایت شکوفا می کنند
ترانه های رنگین خوشبختی را
تو نوازش گر ابرهایی
ای زیباترین لحظه ی ابدیت
گوش می سپارم
به نفس هایت
که نت های زندگی را
با ساز دل می نوازند
تو همان حس آشنایی
که کودکان جست و خیز کنان
می خوانندت
گیسو ی تو آرام ترین
اتفاق است
و چشمانت
مرواریدی درون صدف
دیر زمانیست که
با خود می گویم
چیست افسانه ی من ؟
آن گاه که یافتمت ، یافتمش
تویی آن مطلق وجود
آن نظم بسیار
با من بمان
ای کهکشان ِ
آرزو های زمان
ای غزال ِ غزل های من
ای جاودان .
م . تمیم 1 / 6 / 1387
ساعت : 48 : 20
+ نوشته شده در جمعه یکم شهریور ۱۳۸۷ ساعت 20:53 توسط م . تمیم
|