گوش کن

من را شنیدی ؟

من سکوتم

که می بارم

به   تنهایی

که می خوانم

به زیر لب

نوای دوری ِ یاری

من سکوتم

که بادم

از افق آورد

و در این خواب قربانی

به جان مردمی آویخت

که گرچه با هم اند اما

همیشه رود ِ تنهایند

من سکوتم

 اما

در دلم سرشارم از گفته

کس نمی داند که من

در دل

جهانی دارم آشفته

من سکوتم

گوش کن

من را شنیدی

که باریدم بر دل و جانت ؟

که خواندم دوری یارت ؟

سبک کن بار غم را تا

به سان من توانی که

سوار باد ها گردی و

از دست زمان آزاد

گوش کن اینک

شنیدی تو ؟

من و تو هر دو یک رازیم

و در دل هردومان

سرشاریم از گفته

بگو با من به آن کس

که  هر روز می شود غصّه

گوش کن

ما را شنیدی تو ؟

 

 

م . تمیم  29 / 5 / 1387

ساعت : 38 : 22