پادشاه فصل ها .... پاییز   ( اخوان ثالث )

 

پاییز را تماشا کن

لرزه بر اندام خود انداخت

    از سبک آوای ِ سرما

  زرد شد برگش

       در تلاطم های این

  آتشگه ِ خاموش

    قرق شد نامش

  تبر با دست خویش

 بر ساق هایش زد

  کس چه می داند

  دو داس هنگام هم آغوشی

حکم ِ یک قلب اند

           تماشا کن چگونه عشق

   خش خش برگ درختان را می سازد

  من تولد را

 در پاییز می بینم که چون

وقت سرما مرگ را

هدیه ای می داند

و در هستی ِ

این دامگه ِ خاک

تا ابد پادشاه فصل ها می ماند

من زمستان و بهار و تابش ِ

خورشید ِ تابستان

برایم مثل برگی است

که پاییزان

از درختی پیر

بر جان زمان افتد ...

 

 

م . تمیم

7 / 5 / 1387

ساعت : 33 : 17