سوگند به همین گندی که زدم

در سوگ سویه­های نگاهت

خواهم ماند.

در این شب بی­انتها

گندابه­های صورتم را

تف می­کنم به زمین،

که هم تو از آنی و

هم من.

دستانم دیگر آویزان شده­اند

به دور گردنم،

تو فقط لگد آخر را بزن.

و تمام.

م.الف

10/3/1391

ساعت: 23:39