درختِ بی کلاغ

تنهایی اش را سرفه می کرد

و می خشکاند ریشه های خود ،

که نه دیگر نسیمی ...

و نه دیگر عبوری ...

بی کلاغ ترین درخت ،

زیر ِ آوار ِ مردار خود

اتراق کرده بود

خسته از برگ های بیهودگی .

.

.

منظره گویی

قرن هاست که یکسان است ...

 

م.تمیم

31 : 02 بامداد

23 / 6 / 1389