راز ما عریان است ...
بعضی وقت ها در سرودن شعر رعایت قواعد قافیه و همچنین قواعد عروضی باعث می شود شاعر محدودیتی در بیان عواطف خود داشته باشد از همین رو گاه گاهی پرسه زدن در کوچه ی شعر نیمایی موجب التیام درد های شاعری است که شاید در قلمروی شعر سنتی نتواند آن چنان که باید حق مطلب را به جا آورد . متشکرم
راز ما
عریان است
مثل یک افسانه
مثل یک خواب بلند
که در آن شبنم عشق
می چکد از نفس ِ
خسته ی یک پروانه
می توانیم که در
یک شب ِ تار
روشنایی را
احساس کنیم
برویم تا نوکِ انگشتِ خیال
نهراسیم اگر گلدانی
هدف حمله ی یک
توپ شود
دست ما در صدد
پیوند است
عقد ریشه با خاک
لحظه ی گرم هم آغوشی ِ
لذت با ترس
سفری از ته دل
تا سرانجام نیاز ...
بنشینیم بر آن
جوی ِ همیشه جاری
و از آن چشمه ی پاک
بفشانیم روحی
بر ِ این ساقه ی خشک
بنویسیم بر
خاطره ی روشن دل :
راز ما عریان است ...
م .تمیم 23 / 4 / 1388
ساعت : 35 : 17
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و سوم تیر ۱۳۸۸ ساعت 17:47 توسط م . تمیم
|