خاموشی گناه ماست ...
سرانجام کنکورم تموم شد و از الان وقت بیشتری برای خودم دارم ، این شعر
جدیدم رو سرودم تا یادی از عزیزانی بکنم که حماسه ی مرگشون ارزشه زندگیه
خیلی هارو داشت . متشکرم
نفس افتاده از سینه
زمین گلگون شد از هستی
ستم بر پشت خود لرزان
چه بیدادی ، چه ها پستی ؟
..
سخن از بود و نابود است
نبود حقه و تزویر
شکست ِ لشکر نیرنگ
عبور از بدترین تقدیر
..
سر هر کوچه و برزن
گلی پژمرد و رفت ، اما
به امید بهاری سبز
از اینجا می رود سرما
..
هلا ، ای صبح امیدم
بیا و رمز اینک باش
بر این خاک غبارآلود
بیا بذر حقیقت پاش
..
به پا خیزید همراهان
که خاموشی گناه ماست
اگر ساکت شویم ، آری
ستم نیز تا ابد برجاست
..
صدای وحشت ظلمت
به گوشم می رسد اما ...
م . تمیم 8 / 4 / 1388
ساعت : 08 : 02 بامداد
+ نوشته شده در دوشنبه هشتم تیر ۱۳۸۸ ساعت 2:22 توسط م . تمیم
|